از حدود اوایل سال ۱۳۸۵، مقام معظم رهبری، سلسله مباحثی را با بیانات شان پی گرفتند که به عنوان مبانی تئوریک و پیش نیازهای ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی شناخته می شود. ضرورت مدیریت تحولات جامعه توسط نخبگان حوزه و دانشگاه و هدایت این تحولات به سوی پیشرفت مطلوب از جمله این مباحث بود. اما پیشرفت در قاموس انقلاب اسلامی تعریفی متفاوت از الگوهای مرسوم توسعه دارد. مقام معظم رهبری در حالی که در بیانات خویش، جهت گیری کلی این الگو را کاملا واضح تبیین فرموده اند، تدوین الگوی جامع توسعه و پیشرفت اسلامی و ایرانی را از نخبگان جامعه مطالبه می کنند. قطعا آنچه که بیش از هر موضوعی می تواند آن نگاه لازم را در جهت فهم جایگاه تاریخی امروز ما ایجاد کند، بازخوانی بیانات ایشان به طور هماهنگ و منسجم است. از همین روی در ذیل بیانات مقام معظم رهبری در خصوص دهه چهارم انقلاب اسلامی بازخوانی شده است:
حرف اول) دهه چهارم؛ دهه پیشرفت و عدالت
ما وارد دهه چهارم عمر نظام جمهوری اسلامی داریم میشویم. البته یک نظام اجتماعی در سی سالگی و سی وپنج سالگی یک نظام کاملا جوان است؛ اگر چنانچه بخصوص در این نظام، تحرک و تحول های درونی به موقع و بجا وجود داشته باشد، به آسانی سالخورده و فرسوده هم نخواهد شد؛ با گذشت صدها سال هم پیر و فرسوده نمی شود، لیکن آنچه مسلم است، در این سنین- در سنین سی سالگی و سی وپنج سالگی و چهل سالگی- یک نظام اجتماعی، یک نظام جوان است. یعنی چه جوان است؟ یعنی هنوز به تجربه بیشتر احتیاج دارد؛ هنوز به کار و تلاش بیشتر در زمینه مبانی نیاز دارد تا به پختگی و قوام برسد.
ما گفتیم که در این دهه، آنچه که به عنوان یک هدف و شعار- برای اینکه دنبال کنیم که مرحله ای را بگذرانیم- باید مورد توجه قرار بگیرد، «پیشرفت و عدالت» است. این را شعار قرار بدهیم؛ پیشرفت و عدالت. پیشرفت را عرض کردم؛ مقصود، پیشرفت همه جانبه است؛ یعنی پیشرفت مادی و پیشرفت معنوی. پیشرفت مادی را هم نفی نمی کنیم. یعنی مطلقا مسئله معیشت مردم، مسئله اشتغال مردم، مسئله پیشرفت های علمی و فناوری را مطلقا دست کم نمی گیریم. اینها کاملا مهم است و باید دنبال شود، تا در این زمینه ها فقر نباشد. بیکاری نباشد، گرانی و تورم قیمت ها نباشد؛ در این تردیدی نیست. اما در کنارش، به این اکتفا هم نمی کنیم، بلکه باید فکر روشن، اعتقاد عمیق، انگیزه ی روزافزون و جوشان و اخلاق انسانی و والای اسلامی در کنار اینها گسترش پیدا کند.
همان طور که عرض کردم، از بیراهه ها باید ترسید. گاهی اوقات یک چیزها و راه هایی را برای پیشرفت پیشنهاد می کنند که بیراهه است. یک نمونه اش را گفتم؛ مثل پیشرفتهای دوره پهلوی که حقیقتا بعضی اش توقف و بعضی اش پسرفت و سقوط بود- که حالا جای تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست- آن یک الگو بود که واقعا بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربی ها را معیار و ملاک قراردادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجه اش همین می شود که در آن پنجاه شصت سال شوم و سیاه در دوران پهلوی مشاهده شد.
یک نمونه دیگر از این بیراهه ها، نمونه هایی است که گاهی ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونه دوم، اسمی از ظواهر آورده نمی شود، هویت ایرانی و اسلامی هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده می شد، نفی نمی شود؛ لیکن یک حالت نومیدی از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشته داران امور و سخنگویان جامعه مشاهده می شود. یعنی نگاهی که به غرب می کنند، یک نگاه به یک نقطه والا و دست نیافتنی است، اسمش را هم می گذارند واقع بینی! می گویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمی اینقدر جلویند، در زمینه های گوناگون این همه پیشرفت کرده اند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانی، در زمینه های مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریه نو، ابتکاری ارائه داده اند؛ ما کی می توانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنی یک چنین روحیه ای در آنها وجود دارد. بارها در طول این سی سال، بنده خودم با افرادی از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان می کردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمی توانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت می دهید خودتان را؟».
این هم یک بیراهه است. این معنایش این است که یک ملت- حالا ملت ما به عنوان یک نمونه- و ملتهای گوناگون شرق و ملتهای مسلمان از جمله، محکوم به این هستند که همیشه دنبال رو حرکت غرب و شاگرد دائمی آنها باشند و هیچ وقت از خودشان امید نداشته باشند که بتوانند در آن سطح قرار بگیرند، چه برسد که از آنها جلو بیفتند؛ هرگز چنین روحیه ای نداشته باشند. این، یک بیراهه بسیار خطرناک است که امروز متأسفانه از سوی استاد دانشگاه، از سوی متفکر سیاسی، از سوی بعضی از گویندگان مذهبی ترویج می شود؛ این درست ضدتجربه طولانی مدت بشری است. چرا؟ مگر خدای متعال یک دسته از انسان ها را این جور آفریده که همیشه باید جلو باشند؟ کدام واقعیت تاریخی این را نشان می دهد؟ مگر همینهائی که امروز دردنیا جلو هستند، در چند قرن قبل از این، ملتهای عقب افتاده دنیا در همه مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطای اروپا مگر از یاد تاریخ رفته؟ دوران قرون وسطی - من بارها گفته ام- دوران تاریکی است، دوران جهل و ظلمت است برای اروپا؛ نه برای کشورهای مسلمان، نه برای ایران. همان دورانی که آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بی خبری و ظلمت و خواب، همان دوران در کشور ما و در کشورهای اسلامی، دوران عظمت و پیشرفت علم و فلسفه است و پیشرفت سیاسی و اقتدار سیاسی.
این نگاه، خیلی نگاه خطرناکی است. در همین زمینه هائی هم که امروز شما مشاهده می کنید که در زمینه های علمی در کشورتان پیشرفت وجود دارد، در همین زمینه ها هم بالخصوص بعضی ها می آمدند و می گفتند آقا فایده ندارد! ولی جوان مسلمان، جوان ایرانی، با همت، با انگیزه وارد شد و به سطح دیگران رسیدو یک جاهایی هم از دیگران حتی هم جلوتر هم رفت؛ یعنی به نسبت زمانی که صرف کرده اگر ملاحظه کنید، جلوتر هم رفته. بنابراین، این تفکر یکی از آن تفکرات بیراهه است. مطلقاً نگاه نومیدانه نباید داشت. نگاه دین، نگاه اسلام، نگاه قرآنی به انسان این است که: انسان باید تلاش کند؛ تلاش با نظم، یا برنامه ریزی و بی وقفه، تا بتواند به نتایج برسد.
برای اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانی لازم بوداین انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعه اسلامی، کشور اسلامی، نه فقط دولت اسلامی، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامی، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمی که بر اساس تعالیم اسلام- که لب لباب تعالیم انبیاء است- زندگی می کنند و آثارش را احساس می کنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سی سال برسیم. این هدف، هدف خیلی طولانی مدتی است. بایدتلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهی که معنایش این باشد که یک جامعه اسلامی به معنای واقعی تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید.این می شود بزرگترین وسیله برای گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است که در تصور و در جنبه نظری، چیز مشکلی نیست. البته کار، کار بسیاردشواری است. همان تحرک جوانی، همان انگیزه جوانی را لازم دارد؛ باتلاش فراوان جهادی که حالا گفته ایم وعرض می کنیم. هدف این است: ما کشور اسلامی می خواهیم. کشور اسلامی وقتی تشکیل شد،معنایش این است که دنیای مردم آباد خواهد شد، نه به معنای آبادی ای که در نظام های مادی وجود دارد.(۱)
● پیشرفت باید درسایه عدالت باشد
ما می خواهیم کشورمان از همه جهات- از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فناوری، از لحاظ سیاسی- به پیشرفت برسد. مردم به رفاه دست پیدا کنند؛ اما در کنار پیشرفت، می خواهیم کشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ این مهم است. نه عدالت بدون پیشرفت مطلوب است، نه پیشرفت بدون عدالت. عدالت بدون پیشرفت یعنی برابری درعقب ماندگی، برابری در فقر؛ این را نمی خواهیم. پیشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمی کنیم؛ پیشرفت، همراه با عدالت، باید فواصل طبقاتی کم بشود. بایدآن کسانی که برای تحرک استعداد دارند، فرصتهای برابر دریافت کنند؛ اگر کسی تنبلی کرد، تنبلی اش به گردن خودش. نباید اینجور باشد که د ر برخی از مناطق کشور مجال برای تلاش علمی یا تلاش اقتصادی نباشد، اما بعضیها از منابع و از امکانات کشور به طور بی نهایت بتوانند استفاده کنند؛ نه، هنر این است که مطالبه ملت از دولتها، از مجالس پی درپی شورای اسلامی، از قوه قضائیه و از همه مسئولان باید این باشد. کشور بایدپیشرفت کند؛ پیشرفت در همه بخشها:
ـ پیشرفت در تولیدثروت، پیشرفت در افزایش بهره وری، پیشرفت درعزم و اراده ملی، پیشرفت در اتحاد ملی و نزدیکی قشرهای مختلف به یکدیگر، پیشرفت در دستاوردهای علم و فناوری، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در کم کردن فاصله طبقاتی، دررفاه عمومی، در انضباط اجتماعی، دربوجود آمدن وجدان کاری در یکایک آحاد ما مردم، پیشرفت در امنیت اخلاقی، پیشرفت در آگاهی و رشد سیاسی، پیشرفت در اعتماد به نفس ملی... پیشرفت در همه این زمینه ها لازم است؛ اما همه این پیشرفتها باید در سایه عدالت و در کنار تأمین عدالت باشد.(۲)
● جریان شناسی توسعه و پیشرفت در انقلاب اسلامی
ما امروز از بیست سال قبل، از سی سال قبل خیلی جلوتریم، تجربه مان بیشتر است، مدیریتهایمان قویتر است، توانائی های علمی ما به مراتب جلوتر است، قدرت تحرک اقتصادی مان به مراتب از آن روز بیشتر است، تصورات ما از پیشرفت نسبت به آن روزها خیلی بهتر است.
در دهه اول، پیشرفت را بسیاری از انقلابیون در الگوی چپ؛ چپ دهه شصت، یعنی الگوی گرایشمند به سوسیالیسم می دیدند. هرکس هم مخالفت می کرد، یک تهمتی، لکه ای، چیزی متوجهش میکردند. یک عده ای از مسئولین، دست اندرکاران، فعالین عرصه کار در جمهوری اسلامی، نگاهشان نگاه حاکمیت دولت و مالکیت دولت بود؛ خوب، این نگاه، نگاه غلطی بود. نگاه به پیشرفت کشور از زاویه دید تفکر شرقی سوسیالیستی چپ محسوب می شد؛ این غلط بود. البته غلط بودن این خیلی زود فهمیده شد، حتی آن کسانی که آن روز مروج همین دیدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به یک تفریط حالا تبدیل شد.
یک برهه ای از زمان، نگاه به پیشرفت، نگاه غربی بود؛ یعنی همان راهی که آنها رفتند، اینها هم باید بروند؛ تصورشان این بود. خودشان را در حد انگلیس و فرانسه و آلمان هم نمیدیدند؛ در حد همین کشورهائی مثل کره جنوبی میدیدند. این هم رد شد. امروز در ذهن و فکر مسئولان و به صورت یک گفتمان عمومی در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه پیشرفت غربی کشور رد شده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم این است که انتقاد از نقشه پیشرفت به شیوه غربی، امروز مخصوص ملتهای شرق نیست، مخصوص ما نیست؛ خود اندیشمندان غربی، خود فرزانگان غربی، زبان به انتقاد گشوده اند؛ هم در زمینه های اقتصادی، هم در زمینه های اخلاقی، هم در زمینه های سیاسی. همان چیزی که به آن افتخار می کردند به عنوان لیبرال دموکراسی، امروز مورد انتقاد است؛ پس این همه نقش پیشرفت نیست. امروز ما اینها را می دانیم. البته نقشه پیشرفت اسلامی- ایرانی چیست؟ این باید تدوین شود، باید روشن شود، باید ابعاد و زوایایش مشخص شود؛ این کار به طور کامل انجام نگرفته است و باید بشود. اما همینی که ما فهمیده ایم که باید برگردیم به نقشه اسلامی- ایرانی، این خودش موفقیت بزرگی است. این موفقیت را امروز داریم.
خوب، این مسیر پیشرفت است. مسیر پیشرفت، مسیر غربی نیست. مسیر منسوخ و برافتاده ای اردوگاه شرق قدیم نیست. بحرانهائی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، می دانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیر مشخص ایرانی- اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب.
راه حلی که براساس این مقدمات وجود دارد. این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من می توانم به عنوان راهنمائی و راهبرد کلی به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهی است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریه سازی باشید. الگوگرفتن بی قید و شرط از نظریه پرداز های غربی و شیوه ترجمه گرائی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینه علوم انسانی احتیاج داریم به نظریه سازی. بسیاری از حوادث دنیا حتی در زمینه های اقتصادی و سیاسی و غیره، محکوم نظرات صاحبنظران در علوم انسانی است؛ در جامعه شناسی، در روان شناسی، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخص ها را مشخص می کنند. در این زمینه ها ما باید نظریه پردازی های خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهای انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود.(۳)
● وابسته شدن و غربی شدن پیشرفت نیست
پیشرفتی که بر فرد محوری و اباحه لذاتی که انسان به طور مطلق دوست می دارد، مبتنی باشد، پیشرفت نیست. دنیای صنعتی غرب امروز بر این پایه استوار است؛ اباحه لذات؛ هر لذتی، شرطش فقط این است که تعدی به دیگری نباشد. هر چیزی که دوست می داری، مباح است؛ لذت جویی کن. برای همین هم است که می بینید دیگر این تعبیرات شرم آوری که امروز وجود دارد، حتی به سطح کلیساهای آنها هم کشیده شده است! همجنس بازی ها و کارهای زشتی که اینها می کنند، ارتباط و اختلاط های نامشروع و مستجهن جنسی که بین اینها رایج است، یک روز مخفی بود، همین طور به تدریج طوری شده که امروز یک چیز رایج شده است. دو، سه سال پیش از این، کشیش یک کلیسایی در آمریکا اعلام کرد که من حاضرم دو تا همجنس را که می خواهند با هم زندگی کنند، عقدشان را بخوانم! این همان لذت گرایی است. می گوید از این خوشم می آید، پس باید انجام بدهم. این ممنوع و مطرود است. ما این را پیشرفت نمی دانیم.
اقتداری که مبتنی بر ظلم به ملت های دیگر و به بهای پسرفت ملتهای دیگر باشد، پیشرفت و تحولی که در خدمت یک طبقه خاص- طبقه سرمایه دار- باشد، که امروز در کشورهای غربی این طور است، مورد نظر ما نیست. ثروت این کشورهایی که زیاد است، یعنی درآمد عمومی شان زیاد است- به تعبیر رایج، درآمد ناخالص ملی- چگونه توزیع می شود؟ به هرکس چقدر و در مقابل چه مقدار کار، می رسد؟ معمولا اینها را نگفته می گذارند. برای کسب معاش، زن و شوهر روز و شب کار کنند و توان نداشته باشند تا بتوانند زندگی خودشان را بگذرانند، اما در مقابل سرمایه داران بزرگ- راکفلرها و فوردها و آنهایی که حالا جدیدا در این میدان وارد شده اند- کوههایی از ثروت داشته باشند که نتوانند محاسبه کنند؛ اینها مورد نظر ما نیست. پیشرفتی که در خدمت طبقه سرمایه دارها باشد، پسرفت است. پیشرفتی که با باختن هویت مستقل ملی همراه باشد و انسان خودش را از دست بدهد، پیشرفت نیست.
تقلید، رایج شدن و پیشرفت تقلید، پیشرفت نیست. وابسته کردن اقتصاد، تقلیدی کردن علم، ترجمه گرایی در دانشگاه؛ که هرچه که آن طرف مرزها، مرزهای غربی و کشورهای اروپایی، گفته اند، ما همان را ترجمه کنیم و اگر کسی حرف زد، بگویند مخالف علم حرف می زند؛ پیشرفت نیست و ما این را پیشرفت نمی دانیم. نه اینکه ترجمه را رد کنیم؛ من این را بارها در مجامع دانشگاهی گفته ام؛ نخیر، ترجمه هم خیلی خوب است؛ یاد گرفتن از دیگران خوب است؛ اما ترجمه کنیم تا بتوانیم خودمان به وجود آوریم. حرف دیگران را بفهمیم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه اینکه همیشه پای حرف کهنه دیگران بمانیم. یک حرفی را در زمینه مسائل اجتماعی پنجاه، شصت سال پیش فلان نویسنده یا فیلسوف یا شبه فیلسوف فرهنگی گفته، حالا آقایی بیاید در دانشگاه، دهنش را با غرور پر کند و همان را دوباره به عنوان حرف نو برای دانشجو بیان کند! این پیشرفت نیست؛ پسرفت است. زبان و ملی را مغشوش کردن، هویت اسلامی ملی را سلب کردن و مدل بازی به جای مدل سازی، پیشرفت نیست. ما وابسته شدن و غربی شدن را پیشرفت نمی دانیم.
آنچه که پیشرفت هست، این است که ما از هر که و هر جور، همه دانش های مورد نیازمان را فرا بگیریم؛ این دانش را به مرحله عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، برای اینکه دامنه علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادی انجام بدهیم، تحقیقات کاربردی و تجربی انجام دهیم، تا فناوری را به وجود آوریم یا فناوری جدیدی را به وجود بیاوریم یا فناوری را تکمیل کنیم؛ تصحیح کنیم و انجام بدهیم؛ در زمینه آموزش های مدیریتی از پیشرفت های دنیا فرا بگیریم، آن را بین خودمان بر طبق نیازها و عرف و فرهنگ خودمان تحلیل و فهم کنیم و با جامعه مان تطبیق کنیم؛ درباره مشکلات اجتماعی ای که در کشور وجود دارد، تحقیق کنیم و راه ریشه کردن اینها را پیدا کنیم.(۴)
● مدل پیشرفت با الگوی اسلامی- ایرانی
بحثی که برای الگوی پیشرفت میکنیم، برای این نیست که می خواهیم پیشرفت را شروع کنیم؛ پیشرفت از انقلاب شروع شده، بلکه به این معناست که با بحث نظری و تعریف شفاف و ضابطه مند از پیشرفت، قصد داریم یک باور همگانی در درجه اول در بین نخبگان، بعد در همه مردم به وجود بیاید که بدانند دنبال چه هستیم و به کجا می خواهیم برسیم و بخشهای گوناگون نظام بدانند چه کار باید بکنند. این را باید پیدا کنیم.
مدل سازی و الگوسازی، کار خود شماست؛ یعنی کار نخبگان ماست. در تحقیقات دانشگاهی باید دنبالش بروند، بحث کنند و در نهایت مدل پیشرفت را برای ایران اسلامی، برای این جغرافیا، با این تاریخ، با این ملت، با این امکانات، با این آرمانها ترسیم و تعیین کنند و براساس او، حرکت عمومی کشور به سوی پیشرفت در بخشهای مختلف شکل بگیرد.
پیشرفت غربی، پیشرفت ناموفقی است. ما باید پیشرفت را با الگوی اسلامی- ایرانی پیدا کنیم. این برای ما حیاتی است. چرا می گوئیم اسلامی و چرا می گوئیم ایرانی؟ اسلامی به خاطر اینکه بر مبانی نظری و فلسفی اسلام و مبانی انسان شناختی اسلام استوار است. چرا می گوئیم ایرانی؟ چون فکر و ابتکار ایرانی، این را به دست آورده؛ اسلام در اختیار ملتهای دیگر هم بود. این ملت ما بوده است که توانسته است یا می تواند این الگو را تهیه و فراهم کند. پس الگوی اسلامی ایرانی است. البته کشورهای دیگر هم از آن، بدون تردید استفاده خواهند کرد؛ همچنانی که تا امروز هم ملت ما و کشور ما برای بسیاری از کشورها در بسیاری از چیزها الگو قرار گرفته، اینجا هم یقیناً این الگو مورد تقلید و متابعت بسیاری از ملتها واقع خواهد شد.
آنچه که موجب می شود ما الگوی غربی را برای پیشرفت جامعه خودمان ناکافی بدانیم، در درجه اول این است که نگاه جامعه غربی و فلسفه های غربی به انسان- البته فلسفه های غربی مختلفند؛ اما برآیند همه آنها این است- با نگاه اسلام به انسان، بکلی متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانی و ریشه ای دارد. لذا پیشرفت که برای انسان و به وسیله انسان است، در منطق فلسفه غرب معنای دیگری پیدا می کند، تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادی است؛ محور، سود مادی است؛ هرچه سود مادی بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معنای پیشرفتی است که غرب به دنبال اوست؛ منطق غربی و مدل غربی به دنبال اوست و همین را به همه توصیه می کنند. پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را می شود در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد.
اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالی انسان است. پیشرفت کشور و تحولی که به پیشرفت منتهی می شود، باید طوری برنامه ریزی و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالی برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقه ای از انسان، حتی نه انسان ایرانی. پیشرفتی که ما می خواهیم براساس اسلام و با تفکر اسلامی معنا کنیم، فقط برای انسان ایرانی سودمند نیست، چه برسد بگوئیم برای طبقه ای خاص. این پیشرفت، برای کل بشریت و برای انسانیت است.(۵)
حرف آخر) گسترش انقلاب در میان ملت ها از راه الگوسازی نظام جمهوری اسلامی
این انقلاب گسترش خواهد یافت؛ دست استعمارگران را از جهان اسلام کوتاه خواهد کرد. این پیشگوئی امام بزرگوار است. امروز به صحنه که نگاه میکنیم، می بینیم این اتفاق افتاده است. گسترش انقلاب از نظر امام از راه ایجاد فتنه در کشورها نیست، از راه لشگرکشی نیست، از راه گسترش تروریزم نیست- برخلاف برخی از انقلابهای دیگر- گسترش انقلاب در میان ملتها از راه الگوسازی نظام جمهوری اسلامی است. یعنی ملت ایران نظام جمهوری اسلامی را به حدی و مرتبه ای برسانند که وقتی ملتهای دیگر به این الگو نگاه میکنند، شوق پیدا کنند و آن راه را دنبال کنند؛ از راه ترویج معارف اسلامی و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلوم دنیای اسلام و ملتهای مظلومی که در دنیای اسلام پامال ظلم استکبار شده اند. این گسترش نظام اسلامی است که اتفاق افتاد.
امروز ملتهای جهان به ملت ایران نگاه میکنند، از ملت ایران نیرو میگیرند، انگیزه میگیرند، انرژی میگیرند. امروز شعارهای ضداستکباری ملت ایران در همه دنیای اسلام گسترش پیدا کرده است. امروز شما به هر کشوری از کشورهای اسلامی که حرکت کنید، با هرگونه رژیمی، با هرگونه دستگاه حاکمه ای می بینید ملتهای آنها به شعارهای شما، به انگیزه ها و آرمانهائی که شما ترسیم کردید، با چشم عزت و احترام نگاه میکنند؛ شعار ضدیت با ظلم، ضدیت با سلطه، دفاع از مظلومان، دفاع از ملت فلسطین، دشمنی با شبکه اختاپوسی صهیونیسم. این دل ملتهای مسلمان است؛ این گسترش انقلاب اسلامی است.(۶)
پی نوشت ها
۱-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار برگزیدگان دانشجو؛ ۷ مهر ۱۳۸۷ ۲-بیانات در صحن جامع رضوی؛ ۱ فروردین ۱۳۸۷
۳-بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه های استان فارس؛ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
۴-بیانات در دیدار دانشگاهیان استان سمنان؛ ۱۸ آبان ۱۳۸۵
۵-بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد؛ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
۶-بیانات در نوزدهمین سالگرد حضرت امام؛ ۱۴ خرداد ۱۳۸۷